معنی زنگ بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
زنگ بزوئن
زنگ زدن فلزات
ادامه...
زنگ زدن فلزات
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گینگ بزوئن
گینگ بزوئن
ادامه...
گینگ بزوئن
فرهنگ گویش مازندرانی
نم بزوئن
باران کوتاه مدت، نم زدن
ادامه...
باران کوتاه مدت، نم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سگ بزوئن
به حمله واداشتن سگ های شکاری به محل زندگی گراز
ادامه...
به حمله واداشتن سگ های شکاری به محل زندگی گراز
فرهنگ گویش مازندرانی
زق بزوئن
احساس گرسنگی ناگهانی و ضعف کردن
ادامه...
احساس گرسنگی ناگهانی و ضعف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زه بزوئن
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
ادامه...
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
فرهنگ گویش مازندرانی
زر بزوئن
حرف بی جا زدن، نق زدن
ادامه...
حرف بی جا زدن، نق زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رگ بزوئن
شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی، جهیدن رگ پستان در اثر
ادامه...
شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی، جهیدن رگ پستان در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
چنگ بزئن
چلاندن رخت، چنگ زدن، چنگ انداختن
ادامه...
چلاندن رخت، چنگ زدن، چنگ انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بزوئن
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
ادامه...
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ونی بزوئن
جوانه زدن
ادامه...
جوانه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کینگ بزوئن
حرکت شدید و ممتد کمر و کفل مرد به قصد نایش عمل مقاربت، قر
ادامه...
حرکت شدید و ممتد کمر و کفل مرد به قصد نایش عمل مقاربت، قر
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگ بزوئن
زنگ زدن فلزات
ادامه...
زنگ زدن فلزات
فرهنگ گویش مازندرانی
شلنگ بزوئن
لنگ زدن
ادامه...
لنگ زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زمر بزوئن
با عصبانیت خیره شدن، چشم غره رفتن، نگاه از سر تندی و خشم
ادامه...
با عصبانیت خیره شدن، چشم غره رفتن، نگاه از سر تندی و خشم
فرهنگ گویش مازندرانی
چنه بزوئن
پرحرفی کردن، پرچانگی کردن
ادامه...
پرحرفی کردن، پرچانگی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ونگ بزوئن
صدا زدن، بانگ بر آوردن
ادامه...
صدا زدن، بانگ بر آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ بزوئن
سوهان زدن
ادامه...
سوهان زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنگو بزوئن
سو سوزدن چشم، نور چشم
ادامه...
سو سوزدن چشم، نور چشم
فرهنگ گویش مازندرانی
زنی بزوئن
زانو زدن
ادامه...
زانو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دنگ بزوئن
بر رای و عقل کسی مسلط شدن، ترغیب کردن
ادامه...
بر رای و عقل کسی مسلط شدن، ترغیب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چنگ بزوئن
چیزی را به تندی برداشتن، قاپیدن
ادامه...
چیزی را به تندی برداشتن، قاپیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنگ زئن
زنگ زدن فلزات
ادامه...
زنگ زدن فلزات
فرهنگ گویش مازندرانی